کایوت سانرایز، نوجوان سیزده‌ساله‌ای است که در پی یک حادثه‌ی تلخ در گذشته‌اش، زندگی متفاوتی دارد. او و پدرش در یک اتوبوس مدرسه زندگی می‌کنند و همیشه در حال سفر و گشت‌و‌گذارند. به همین دلیل، کایوت هیچ دوستی ندارد، اما آرزوی داشتن یک دوست واقعی و همیشگی را در قلبش دارد. روزی می‌رسد که دیگر کایوت نباید به سفرش ادامه دهد، در حالی که پدرش هرگز حاضر نیست به خانه برگردد و دست از سفر بردارد. اما کایوت رازی دارد که به خاطر آن باید به خانه برگردد. بنابراین او یک تصمیم می‌گیرد، با آدم‌های جدیدی آشنا می‌شود و تلاش می‌کند به هدفش برسد. آیا او موفق می‌شود به خانه برگردد؟ داستان کایوت و سفر پر رمز و رازش را در این کتاب بخوانید.

زرافه مثل همیشه حوصله‌اش سر رفته و دلش می‌خواهد دوستی داشته باشد که با او درد دل کند. برای همین نامه ای می‌نویسد و آن را به یک جای دور، یعنی آن طرف افق می‌فرستد. در آنجا یک دوست نامه‌نگاری پیدا می‌کند که اسمش پنگوئن است. زرافه چیزی درباره‌ی پنگوئن نمی‌داند و نامه‌ةایش پر از سوال است. پنگوئن چه شکلی است؟ گردن پنگوئن کجاست؟ و به این ترتیب، نامه از افق تا افق می‌رود و برمی‌گردد.