گرگ هفلی بدجوری زیر فشار است، چرا که می‌داند وقتی کل خانواده در یک خانه‌ی ساحلی فسقلی در گرمای شدید و کلافه‌کننده دور هم جمع می‌شوند، این ترکیب حتماً فاجعه‌بار خواهد بود؛ صحبت از ترکیب به میان آمد؛ دستور پخت کوفته قلقلی‌های معروف مادربزرگ سال‌هاست محرمانه مانده است؛ آیا گرگ هفلی می‌تواند قبل از پایان تعطیلات از اسرار خانواده‌اش پرده بردارد؟ یا فقط آتش‌بیار معرکه می‌شود؟

این ماجرای تابستانی، خنده‌دارترین کتاب مجموعه‌ی «خاطرات یک بی‌عرضه» است!

در پایان کژاری، تمام چیزهایی که اوریا زمانی حقیقت می‌پنداشت، نابود شده‌اند. او که اکنون در قلمرو پادشاهی خود زندانی شده و برای تنها خانواده‌ای  که داشت سوگواری می‌کند و از خیانتی دردناک در بهت‌ و حیرت است، حتی از حقیقت خون و تبار خود هم بی‌خبر است. فقط از یک چیز اطمینان دارد:

به هیچ‌کس نمی‌تواند اعتماد کند، به ویژه به رین.

قلمرو خاندان شب هم از هر سو در محاصره‌ی دشمنان است. نجیب‌زادگان رین هیچ تمایلی به پذیرش یک پادشاه تبدیل‌شده ندارند، به ویژه پادشاهی که زمانی برده بوده. از سوی دیگر، خاندان خون

چنگال‌های خود را در قلمرو پادشاهی فرو برده و کم مانده آن را از درون متلاشی کند.

وقتی رین پیشنهاد اتحادی پنهانی را به اوریا می‌دهد، پذیرش این معامله تنها شانس او برای بازپس‌گیری پادشاهی و انتقام از معشوقی است که به او خیانت کرده. ولی برای این کار باید دست به دامان قدرتی باستانی و ویرانگر شود که با بزرگ‌ترین رازهای پدرش گره خورده است.

در حالی که اوریا گذشته‌اش را کندوکاو می‌کند و با آینده روبه‌رو می‌شود، مجبور است بین واقعیت خونین به چنگ آوردن قدرت و عشق ویرانگری که می‌تواند به سقوط او منجر شود، یکی را انتخاب کند.

از وقتی موهای پنه‌لوپ یک‌شبه به رنگ سرخ درخشان درآمده، به قدرت‌های جادویی نیز دست یافته است. او می‌تواند ذهن‌خوانی کند، با جاده حرف بزند و حتی پرواز کند. وقتی یک روز دعوتنامه‌ای برای شرکت در یک کمپ آموزشی جادو به دست او و دوستش جینا می‌رسد، هردو خیلی خوشحال می‌شوند و برای این سفر برنامه‌ریزی می‌کنند. اما کمی قبل از حرکت خبر می‌رسد، که آن‌ها اجازه‌ی شرکت در کمپ را ندارند. پنه‌لوپ و جینا این ممنوعیت را تحمل نمی‌کنند و نقشه‌ی جسورانه‌ای می‌کشند…

اورِیا، دختر آدمیزادی که پادشاه خون‌آشام‌های شب‌زاد به فرزندخواندگی قبول کرده، سعی دارد جای پایش را در دنیایی که برای کشتن او طراحی شده محکم کند. تنها شانسش برای اینکه به چیزی بیشتر از طعمه تبدیل شود، شرکت در کِژاری است: تورنمنتی افسانه‌ای که توسط شخص الهه‌ی مرگ برگزار می‌شود.

تا به حال دقت کرده‌ای که بزرگترها همه جا هستند؟ متوجه شده‌ای که انگار اصلاً نمی‌توان از شر آن‌ها خلاص شد؟ یا وقتی به یکی از آن‌ها نیاز داری اصلاً نمی‌توانی پیدایشان کنی مثل دستمال کاغذی وقتی که ناگهان عطسه می‌کنی؟

در هر دو صورت این کتاب می‌تواند برایت مفید باشد و به تو کمک کند.

اگر با هر نوع بزرگتری که در زندگی‌ات سر و کار داری کنار بیایی، زندگی برایت خیلی بهتر

(و به مراتب راحت‌تر) خواهد بود. کنار آمدن با بزرگترها هر روز به کارت می‌آید.

اگر نگاهی به داخل کتاب بیندازی این مطالب را خواهی دید:

.    علم بزرگسال‌شناسی (آن‌ها چه کسانی هستند؟)

.    نکات کلیدی برای ساختن رابطه عمیق و محکم با بزرگترها

.    اطلاعاتی برای شروع صحبت‌های سخت

.    توصیه‌هایی برای مواقعی که نمی‌دانی چگونه باید با بزرگترها کنار بیایی

و بعد از خواندن این کتاب حتی ممکن است بتوانی یکی دو نکته درباره کنار آمدن با دیگران به بزرگترها ـ با آن همه تجربه‌ای که دارندـ یاد بدهی.

اریک بروان نویسنده کتاب‌های زیادی برای کودکان و نوجوانان با موضوعات مختلفی از قبیل ورزش، پول درآوردن، دوست پیدا کردن، بقا در بیابان و افسانه‌های تخیلی است.